زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

شاهزاده قلبم

بدون عنوان

سلام به شیطونای مامان دیشب عمه معصومه ، عمه محبوبه و مامان جون خونمون اومدن ، شما هم با شیطونیاتون حسابی سرگرمشون می کردید و البته کمی کلافه ، بعد از گذشت یک ساعت تصمیم گرفتن که برن ، وقتی بلند شدن دیدیم که شما پشت در خونه ایستادید و امیرعلی می گه که خوب بیایین تا بریم ، ما هم خندیدیم بهشون گفتم شما کجا ؟ گفت ماهم می خواهیم بریم خلاصه عمه ها با مامان جون گفتن خوب آماده بشید تا ببریمتون . شما همراهشون رفتید . من اونجا نبودم اما زمانی که عمه محبوبه رو با روسری کج دیدم که از ماشین پیاده شد و دستانش رو به سوی آسمون دراز کرد و دعا کرد یا امام حسین به اینا صبر بده ، خدا کمکتون کنه فهمیدم چه بلایی سرشون اورده بودین بعد عمه محبوبه و عمه ...
4 آذر 1394

نامه ای به پسرم امیرعلی عزیزم

وقتی به دنیا اومده بودید اونقدر ریز و کوچیک بودید که میترسیدم بغلتون کنم . اونقدر جثه ظریفی داشتید که حتی نمی تونستید گریه کنید ! هروقت بهتون نگاه می کردم با خودم می گفتم : " من چطوری این ریزه ها رو بزرگ کنم ؟ " روزها می گذشت و شما رشد می کردید و من آروز می کردم لحظه ایی برسه و شما زبون باز کنید و به من بگید مامان !. و حالا شما بزرگ شدید . نه تنها می تونید بگید مامان که گاهی اونقدر حرف می زنید که  توی دلم آرزو می کنم برای یه لحظه سکوت کنید و دیگه حرف نزنید . می بینید ما مادرها چه موجودات عجیبی هستیم ؟ . یکبار آرزو می کنیم حرف بزنید و بار دیگر نه !  از شوخی گذشته برایت یک دنیا آرزو دارم پسرم . یک دنیا  &nbs...
4 آذر 1394
1